کارگردان ، تهیه کننده النا ارشکیان اخیراً تولد 37 سالگی خود را جشن گرفت. از همان ابتدا ، یلنا تصمیم گرفته بود امسال چیزی ترتیب ندهد. او قصد داشت در خانه تابستانی خانه تابستانی خود باشد ، اما گروه سریال های تلویزیونی “گل های زیر برف” ، “آواز کوره” النا را متعجب کرد و همه در خانه او ظاهر شدند.
یلنا به جزئیات و عکس های روز اعتماد داشت Tert.am زندگی:به.
“نیمه شب ، دقیقاً ساعت 00 ، من اولین کسی بودم که تولد خود را با صنعتگران جشن گرفتم ، زیرا خانه تابستانی من اکنون در حال بازسازی است ، و آنها تا دیر وقت برای کار ماندند. مدت ها پیش ما شامپاین باقی مانده بود ، آن را باز کردیم ، آنها به من تبریک گفتند ، سپس بستگانم آمدند. آنها به ما تبریک گفتند ، ما جشن گرفتیم ، من فکر کردم این پایان بسیاری از شگفتی ها است. “، گفت: یلنا با بیان اینکه در تولدش شوکه شد ، گفت:
“روز بعد من در خانه تابستانی بودم ، 2 دوست دختر ، دخترم و خواهرم با من بودند. من قصد داشتم روزی را با مباحث کاری انجام دهم ، یکی از دوستانم هنرمند پروژه های ما است و دیگری فیلمنامه نویس. آناهیت برای کار به کامپیوتر آمد. من می دانستم که فیلمبرداری برای گروه برنامه ریزی شده است ، مطمئن بودم که آنها فیلمبرداری می کنند. فکر کردم روز بعد با یک کیک به محل تیراندازی می روم ، با هم جشن می گیریم. دستیار من ، آرمینه ، تماس گرفت و گفت که او رسیده است و من باید در را باز کنم ، زیرا او نیز در جلسه شرکت می کرد. یلنا گفت: “در را باز کردم و دو گروه فیلمبرداری من به معنای واقعی کلمه” به خانه تابستانی “وارد شدند.
به گفته کارگردان ، آنها واقعاً موفق شدند او را غافلگیر کنند. احساس شادی و عصبانیت متفاوت است. “من آماده سازی را ندیدم ، خانه تابستانی من در حال بازسازی است ، حتی شرایط زندگی وجود ندارد. داشتم فکر می کردم کجا این همه آدم را در خود جای می دهم ، چه چیزی را سرگرم می کنم. معلوم شد که آنها نیز به این فکر کرده اند ، غذا ، همه چیز برای کباب ، صندلی اجاره ای ، میز با خود آورده اند. یلنا با خنده گفت: “معلوم شد که همه برای تولد من آماده می شوند ، به جز من ، زیرا من حتی به آرایشگاه نرفته بودم.”
وی اشاره کرد که طرفدار مهمانی های بزرگ نیست ، او فقط 35 سالگی خود را با یک مهمانی جشن گرفت ، امسال نیز قصد داشت کاری انجام ندهد ، اما بی اختیار در مرکز حوادث ظاهر شد.
“وقتی فهمیدم هرکسی جایی برای نشستن دارد ، خیلی غذا تنش داشتم ، غذا وجود دارد ، من فقط کمی سبک شدم. در پایان روز شروع به لذت بردن کردم. دروغ می گویم اگر بگویم که در ابتدا عصبانی نبودم ، اما بسیار خوشایند بود. در میان میهمانان افرادی بودند که من در حال حاضر با آنها کار نمی کنم ، به عنوان مثال Sargis Yeghiazarian ، اما آنها آمدند. فهمیدم که نباید عصبانی باشم اما خدا را شکر که در محاصره چنین افرادی قرار گرفتم. وقتی از من می پرسند چه چیزی به تو بدهم ، همیشه جواب می دهم – احساسات. این یک چیز منحصر به فرد است که قابل خرید نیست. یلنا در پایان گفت: “من احساسات خوبی داشتم و از همه ممنونم.”