نیکولای یقیازاریان بازیگر و همسرش الن از سال 2017 ازدواج کرده اند. این زوج دو فرزند دارند ، روبینا 3 ساله و روبن 10 ماهه. Tert.am Life:با خانواده قدم زد ، از آنها عکس گرفت و با نیکولا گفتگو کرد.
روبینا ، کوچکترین عضو خانواده ، بیشتر دوست داشت از او عکس گرفته شود ، روبینا بیش فعال بود و سعی می کرد تسلیم برادرش نشود. نیکولای اسامی سختی را برای کودکان انتخاب نکرد. او هر دوی آنها را به نام پدر فقیدش ، روبن ، نامگذاری کرد.
“چون دختر بزرگم دختر بود ، نام او را روبینا گذاشتم. پدرم با او زندگی می کرد. تا به امروز ، ما پدرم را در هر حرکت روبنا می بینیم ، زیرا تعجب می کنیم که چرا پدرم این یا آن را ندیده است. نام فرزند دومم ، پسرم ، روبن را گذاشتم ، اما پدرم وقت ملاقات با او را نداشت. او بی صبرانه منتظر تولد روبن بود. پسرم در جنگ به دنیا آمد ، دو ماه پس از مرگ پدرم. او مردی مهمان نواز و سرزنده بود. ما انتظار داشتیم تولد پسرم را جشن بگیریم ، اما روبن وقتی درد داشت به دنیا آمد. در مورد هر موضوعی که صحبت کنم ، همه چیز به وضعیت کشور ما منجر می شود ، زیرا پایگاه ما برای دعاوی حقوقی است. همسرم ، الن ، به من کمک کرد تا از آن شرایط دشوار بیرون بیایم. او چنین انسانی ، فداکار ، فهیم و آگاه است. نیکولای می گوید: “این ویژگی های شخصیتی بسیار قوی هستند.”
به گفته این بازیگر ، تولد اولین فرزند ، روبینا ، در زندگی او بی نظیر بود. وی گفت: تولد روبن برای من مهم بود ، اما روبینا متفاوت است. به خاطر بچه هاست که با دقت بیشتری زندگی می کنید تا در کنار آنها باشید. هر دو فرزندم خیلی به من نزدیک هستند ، مخصوصاً روبن. وقتی روبن در آغوش من است ، به سراغ کسی نمی رود. او می گوید: “او فقط می تواند به مادرم برود ، او بسیار به او وابسته است.”
نیکولای تأکید کرد که خانواده ای که در آن متولد شده اید و بزرگ شده اید مهم است. “بعد از همان اسب ، فرزندان خود را بزرگ کرده و بزرگ می کنید. خانواده ما یک خانواده سنتی ارمنی بود ، من سعی می کنم همین را به فرزندانم بدهم. او گفت: “باید در خانواده عشق و گرما وجود داشته باشد ، باید آرامش وجود داشته باشد.”
نیکولای اولین ملاقات خود را با همسرش ، الن ، سالها پیش به یاد آورد. وقتی الن از ایالات متحده به ارمنستان آمد ، من برای ملاقات با او به فرودگاه رفتم. اولین قرار ما با الن در پانتئون کمیتاس نزدیک قبر خورن آبراهامیان بود. گفتم می رویم جای خوبی. وقتی فهمید شگفت زده شد ، اما بعد فهمید که چیزی برای شگفتی وجود ندارد. او می گوید: “البته بعد از رفتن به پانتئون ، به مکان معمول ، کافه رفتیم.”
این بازیگر همچنین متوجه شد که نگه داشتن همه چیز قوی و ارزشمند ، از جمله خانواده ، دشوار است. “عشق زیباست ، گرما ممکن است ، اما من بر درک شدن تأکید می کنم. ما همه اینها را در خانواده خود داریم ، ما خانواده ای گرم هستیم ، مخصوصاً زمانی که پدرم زنده بود. متأسفم و بسیار ناراحتم که پدرم در خانواده روشن فکر ما غایب بود. وی در پایان گفت: “وابستگی زیادی در خانواده ما وجود داشت.”
عکسهای گریگور هووسپیان