فرانسه در مسئله قره باغ به دنبال چه چیزی است؟

124

از زمان جنگ 44 روزه ، فرانسه پیشتاز فعالیت های دیپلماتیک در حل مناقشه قره باغ بوده است. هفته ای نمی گذرد که رئیس جمهور امانوئل مکرون ، وزیر امور خارجه اش ، ژان ایو لودریان ، سفیر سابق فرانسه در ارمنستان ، جاناتان لاکات یا حتی استفان ویسکانتی ، رئیس فرانسوی گروه مینسک OSCE ، در این مورد صحبت نکنند. موضوع. این فعالیت دیپلماتیک دوباره فرانسه چگونه باید توضیح داده شود؟ و پاریس امیدوار است با این مسئله که تا این حد از دغدغه های فرانسوی ها فاصله گرفته است به چه هدفی برسد؟

بدبین ترین ها می گویند که فرانسه ارمنفیل تر از شرکای سنتی ارمنستان نیست. از سوی دیگر ، مشتاق ترین افراد می گویند که از زمان آغاز خصومت ها در پاییز 2020 ، فرانسه همبستگی بی سابقه ای با ارمنستان نشان داده است. رئیس جمهور مکرون تنها رئیس دولت بود که تجاوز آذربایجان و دخالت ترکیه در این درگیری را محکوم کرد و بر استفاده آنکارا از مزدوران جهادی منتقل شده از سوریه به قفقاز جنوبی از طریق غازیانتاب تاکید کرد. فرانسه اولین قدرتی بود که کمک های بشردوستانه قابل ملاحظه ای به مردم غیرنظامی تحت تاثیر این درگیری ارائه کرد. و سرانجام ، فرانسه اولین کسی بود که خواستار بازگشت طرفین به میز مذاکره در چارچوب گروه مینسک شد. شکاک ترین افراد به آن پاسخ می دهند: فرانسه با صدای رئیس دیپلماسی شوم و بدبین خود از ژان ایو لودریان خواستار بی طرفی در این درگیری شده است در حالی که متجاوز تعیین شده است و در زمان جنگ ، بی طرفی دیگر وجود ندارد ، مگر برای از سرگیری بزدلانه. لفاظی های دولت جبهه مردمی فرانسه در آغاز جنگ در اسپانیا در سال 1936. فرانسه از آن زمان مذاکرات خود را با آذربایجان در مورد بازسازی مناطقی که قبلاً تحت کنترل ارمنستان بود آغاز کرده است.

همه اینها درست است و هیچ چیز شگفت انگیزی در مورد وجود دو آهن در آتش وجود ندارد. این جستجوی تعادل دیپلماسی فرانسوی را مشخص می کند. دیپلماسی میانجی گری به دنبال به اشتراک گذاشتن احساس عدالت و مسئولیت با اردوگاه های مخالف است ، در حالی که دیپلماسی انگلیسی ، به عنوان مثال ، بیشتر دیپلماسی تنش است ، جایی که لندن اردوگاهی را بر اردوی دیگر ترجیح می دهد.

اما پس چرا این بهمن اظهارات پاریس در این “NK” [Nagorno-Karabakh] پرونده ای که دیپلماتهای Quai d’Orsay آن را می نامند ، در سکوت کامل سکوت روسای فرانسوی که بدون کوچکترین مصاحبه یا کوچکترین مصاحبه برای ده سال جانشین یکدیگر شده اند؟! تنها کسی که دوست داشت صحبت کند ، سفیر فقید برنارد فاسیه بود و باز هم بیشتر تصحیح تقریب همکارش و ترکوفیل آمریکایی ، متیو بریزا پرحرف بود تا اصرار بر سرمایه گذاری فرانسه در این مسأله سخت.

این تجدید حیات با توجه به اظهارات دیپلماتهای فرانسوی مبنی بر دخالت استراتژیک پاریس در حل این مناقشه یا در سفر احتمالی امانوئل مکرون به ایروان یا حتی به رسمیت شناختن استقلال جمهوری ناگهانتر می شود. در موج قطعنامه هایی که در این زمینه توسط دو مجلس پارلمان تصویب شد ، از جمهوری آذربایجان ؛ افکار عمومی و رسانه های ارمنی واقعاً معتقد بودند که غرب قصد دارد به نفع آنها مداخله کند. آنها معتقد بودند که نیروهای فرانسوی در خیابان های ایروان فرود می آیند و تجهیزات نظامی فرانسه به جبهه قره باغ تحویل داده می شود … آرام باشید ، هرگز ، هیچ وقت فرانسه به حمایت از ارمنستان با کمک نظامی فکر نکرده است. هرگز.

بنابراین در ذهن دیپلمات های فرانسوی چه می گذرد که این همه امید را در طرف ارمنی برانگیزد؟ چهار عنصر اساسی این افشای بیش از حد مسئله ارمنستان را در ارتباط رسمی پاریس توضیح می دهد.

اول از همه ، فرانسه بیانیه سه جانبه 9 نوامبر 2020 ، که به جنگ 44 روزه خاتمه داد ، هضم نشده است. از زمان این ابتکار روسیه و ترکیه ، هم پاریس و هم واشنگتن از این حاشیه احساس تحقیر کرده اند. و از آنجایی که این امر هنوز به پایان نرسیده است ، دو روسای غربی گروه مینسک تلاش های خود را برای فعال سازی مجدد آنچه از این برجام باقی مانده است ، مضاعف می کنند. ثانیاً ، در بلندمدت ، فرانسه از طریق این فعالیت دیپلماتیک می خواهد قدرت خود را در اروپا مجدداً تأیید کند. پاریس ، به عنوان کشوری مجهز به بازدارندگی هسته ای ، جاه طلبی دارد که دیپلماسی خود را در مقیاس جهانی برقرار کند. فرانسه که با وظیفه خود به عنوان رئیس گروه مینسک مشروعیت دارد ، قصد دارد قدرت خود را در این منطقه محوری اروپا نشان دهد. ثالثاً ، فرانسه به عنوان عضو دائم شورای امنیت ، قصد دارد از طریق این مشارکت در پرونده “NK” ، صلح و ثبات را در قفقاز جنوبی تقویت کند و بدین ترتیب چشم اندازی از هماهنگی سیاست های عمومی و فراتر از ناسیونالیسم را به ارمغان آورد. سرانجام ، و این زمینه فعالیتهای دیپلماتیک جهانی در منطقه است ، فرانسه روی این موضوع سرمایه گذاری می کند زیرا بیش از هر چیز به فکر راه اندازی ایران از طریق قفقاز جنوبی است ، و عمدتا با ایجاد راهرو شمال-جنوب. از ایران به ارمنستان و سپس گرجستان منتقل می شود. این امر امکان دور زدن روسیه و ترکیه و همچنین تقویت حضور غرب در منطقه را ممکن می سازد ، حتی اگر لازم باشد ابتدا برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) با ایران از سر گرفته شود که عمدتا به حسن نیت واشنگتن بستگی دارد. و تهران

به همین دلیل است که پاریس مجدداً وارد قفقاز جنوبی شده و می خواهد گروه مینسک را دوباره فعال کند. اما این بدان معنا نیست که به هر قیمتی به ارمنستان کمک کنیم. طبق یک رویکرد واقع گرایانه کلاسیک در روابط بین الملل ، منافع فرانسه با منافع ارمنستان در این مرحله اول از حل و فصل مناقشه قره باغ ، تلاقی می کند. پاریس می خواهد گروه مینسک را مجددا راه اندازی کند تا قدرت و منافع خود را تأکید کند ، نه اینکه ارمنستان را بر اساس اصول ارضا کند. پس از راه اندازی مجدد گروه مینسک – و به نظر می رسد آخرین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک در این زمینه تعیین کننده بوده است – هیچ چیز نشان نمی دهد که منافع پاریس و ایروان همچنان همگرا هستند: آیا پاریس از وضعیت کاهش یافته برای ارساک راضی خواهد بود؟ آیا ایروان فقط اصل راه اندازی مجدد گروه مینسک را بدون پیشروی بیشتر می پذیرد تا روسیه را ناراحت نکند؟ آیا پاریس و واشنگتن در این زمینه دست به دست هم می دهند زیرا ماجرای زیردریایی ها (با استرالیا) بر روابط دوجانبه آنها سایه انداخته است؟ واشنگتن از طریق صدای سفیر خود در ارمنستان بر سه اصل اصلی حل مناقشه ارسبیا از جمله حق تعیین سرنوشت خود پافشاری می کند. آیا پاریس موافق است؟ به نظر می رسد که استراتژی فرانسه بار دیگر به سنت میانجیگری خود وفادار است ، نماد آن تکنیک “در همان زمان” عزیز رئیس جمهور مکرون است: راه اندازی مجدد گروه مینسک با واشنگتن و اطمینان از حق تعیین سرنوشت ارسخان همزمان با پیشبرد مشترک با روسیه در چارچوب پیش نویس قطعنامه سازمان ملل متحد با هدف یافتن مکانیزمی برای تثبیت صلح (مأموریت ناظر بین المللی با روسیه به عنوان کشور چارچوب ) البته این یک مهارت مملو از تفاوت های ظریف و متعادل است ، با این تفاوت که تا به حال ، تکنیک “در همان زمان” یک شکست دیپلماتیک بوده است.



Source link