حرفه ای ها باید دولت و ارتش را رهبری کنند، مردمی با چشم انداز پیروزی

26


گفتگوی Lragir.am الکسان میناسیان، سیاستمدار نظامی، سرهنگ ذخیره ارتش، موسس آکادمی ورزش نظامی مونته ملکونیان است.

آقای میناسیان، نیکول پاشینیان اعلام کرد که خطر تشدید تنش جدید علیه آرتساخ و ارمنستان وجود دارد. سیستم امنیتی ارمنستان تا چه اندازه برای رویارویی با یک جنگ جدید آماده است؟

ما برای مدت طولانی برای رویارویی با این چالش ها و تضمین امنیت خود آمادگی نداشته ایم. جنگ اول در آرتساخ به پایان رسید، ما کالج مونت ملکونیان را ایجاد کردیم، اما ناقص ماند زیرا از حمایت مناسب دولت برخوردار نشد. در آن زمان کیفیت به گونه ای بود که حتی می خواستند از روسیه و کره به ما سفارش دهند، اما ما به آنچه رسیدیم رسیدیم. شرایط امروز هم وضعیتی ناآماده است. اول از همه، هیچ سیستمی وجود ندارد که باید کار کند. و در غیاب یک سیستم، ارتش نمی تواند از کشور خود محافظت کند. البته من با این نظر موافقم که دولت باید این هماهنگی را انجام دهد، زیرا همه اهرم ها در دست اوست. هر چقدر ما در نیروهای ذخیره تلاش کنیم تا این اتفاق بیفتد، باز هم شکست خواهد خورد، زیرا دولت و ارتش می دانند که چه فرصت هایی دارند و چه کارهایی می توانند انجام دهند. و به ابتکار دولت، افرادی که خواهان صلح هستند یا آماده دفاع از کشور خود هستند باید در کنار آن جمع شوند. راه دیگری وجود ندارد. ما با دوستان جمع می شویم، سعی می کنیم به کشورمان کمک کنیم. خدای ناکرده اگر ارتش نتواند مقاومت کند ما هم نوعی مقاومت نشان می دهیم. اما آنچه برای تشکیل ارتش لازم است نیست. حداقل در دانشکده افسری اینطور به من یاد دادند که همه چیز باید یک دوره برنامه ریزی شده داشته باشد و شما باید بدانید که بعد از هر قدم چه می کنید، حتی پله های نزولی. و هر فردی باید بداند چه کاری انجام دهد. متأسفانه من چنین ترتیبی را نمی بینم.

بعد از جنگ یک تز به گردش در آمد که ما ضعیف هستیم و منابع نداریم.

طبق آمار سال گذشته بودجه نظامی ما 711 میلیون دلار بوده است. به مردم آذربایجان: 2 میلیارد و 900 هزار دلار. یعنی از نظر بودجه بیش از 4 برابر از ما پیشی گرفتند. آنها همچنین در منابع انسانی سرآمد هستند. بنابراین، جنگیدن در یک نبرد استاندارد ارتش، هر چقدر هم که اکنون بگوییم ارتش ما روحیه دارد یا روحیه دارد، موفقیتی برای ما به همراه نخواهد داشت. روح وقتی بیدار می شود که یک فرد حرفه ای می شود، می فهمد چه کاری باید انجام دهد. به عبارت دیگر، شما باید بفهمید که چه کاری انجام می دهید. مثلاً در جنگ 44 روزه فقط 2 مجروح به من دادند، چون می دانستم باید چه کار کنم، فهمیدم پسرانمان را کجا قرار دهم، چه لایه های آتش و حلقه هایی ایجاد کنم. همه اینها دانش است، ارمنی ها تصورات غلط زیادی دارند که ارتش تنها کسی است که سلاح را در دست دارد. نه اینطور نیست. گرفتن سلاح نیم درصد کار است، جهش های ذهنی در واقع بسیار مهم هستند. همچنین مهم این است که این یک جنگ تکنولوژیک است. اما در هر جنگ تکنولوژیکی، مخصوصاً برای کشورهای کوچکی که چنین هواپیماها و سیستم هایی ندارند، همیشه در اینکه سرباز وطن خود را پشت سر خود ببیند، احساس کند یا نه، تأثیر دارد. اینکه او چگونه آن نبرد را انجام خواهد داد به این بستگی دارد. به طور کلی، زمانی روحیه بالا می رود که بدانید دارید چه کار می کنید و به خودتان اطمینان دارید. حتی در طول یک بازی خیابانی، شما باید روحیه خود را نشان دهید، و اینجاست که این ایده که می توانید یا نه می توانید به وجود بیاید. این تابعی از دولت است، زیرا در کشورهای کوچک همیشه در اطراف دولت ادغام می شوند. ارمنستان زمانی متحد می شود که دولت تلاش کند آن را متحد کند، زیرا افراد این فرصت را ندارند. من پسرهایمان را می بینم، دیروز بیش از 30 نفر جمع شده بودند، در مورد وضعیت بحث کردیم. به نظر ما می توانیم این کار را انجام دهیم، آن را انجام دهیم، نه، این یک محاسبه عملی است. جنگ به طور کلی یک محاسبه عملی است، موفقیت فقط در شرایط همکاری صحیح حاصل می شود. به عبارت دیگر، شما باید سیستمی داشته باشید تا بدانید چه کسی و چه زمانی از آن استفاده کنید. اگر این کار انجام نشود، شما ضرر می کنید و روحیه کاهش می یابد.

به عبارت دیگر، این سؤال مطرح می شود که دولت و ارتش باید توسط افراد متخصص هدایت شوند.

بله، حرفه ای ها باید رهبری کنند. علاوه بر این، در شرایط ما، نه تنها حرفه ای بودن اجباری است، بلکه افرادی که فانتزی دارند، باید دید پیروزی انتخاب شوند. اگر چشم انداز پیروزی نداشته باشید، برنده نخواهید شد. و ما در واقع نمی خواهیم ارتش خود را تقویت کنیم، من این تصور را دارم. یا نمی فهمیم، یا نمی خواهیم، ​​یا نمی دانیم چگونه این کار را انجام دهیم. اما این یک واقعیت است که ارتش ما قوی‌تر نمی‌شود و این واقعیت دارد جلوی ما را می‌گیرد. پیامدهای همه اینها را بارها روی پوست خود احساس کرده ایم. اگر این روند ادامه پیدا کند، ما بارها و بارها شکست خواهیم خورد. و می دانید که نتیجه شکست ما را به کجا خواهد برد. شکست همیشه حکم می کند، این فرصت را به ما نمی دهد که شکست خود را دیکته کنیم.

سیاست آرتساخ را چگونه ارزیابی می کنید؟ اگر ارمنستان از آرتساخ انصراف دهد، پس…

اگر آرتساخ را رها کنیم، ارمنستان را نیز رها خواهیم کرد. اولاً آرتساخ قسمت ماست، می توانید تصور کنید اگر آرتساخ را تسلیم کنیم در چه شرایط اخلاقی و روانی قرار خواهیم گرفت؟ معلوم می شود که ما پرده شکست را بر روی صورت خود می کشیم که منجر به این خواهد شد که در آینده دائماً در روند تسلیم شدن باشیم. آرتساخ سقوط می کند، سپس سیونیک سقوط می کند، سپس سوان، و ما تبدیل به یک ایروان کوچک می شویم.

به عبارت دیگر، همانطور که دولت موظف به سازماندهی دفاع از سایر مناطق ارمنستان است، آیا در مورد آرتساخ نیز باید چنین باشد؟

بله، چرا راه دومی داریم؟ هر چه کوچکتر شویم ضعیف تر خواهیم شد.

ما اهداف دشمنان خود را می دانیم، اهداف ما باید چه باشد؟

به دلایلی همه به ایدئولوژی ملی علاقه دارند. ایدئولوژی ملی ما بسیار ساده است: ما مشکل قوی تر شدن داریم. و به همین دلیل ما موظفیم در بین خود افرادی را پیدا کنیم که بتوانند این توانمندی را فراهم کنند. اگر آن را پیدا نکنیم، پیداش نمی کنیم، بسیاری از ملت ها آن را پیدا نکرده اند و گم شده اند. اما من فکر نمی کنم که ما آن را پیدا نکنیم، ما آن را پیدا خواهیم کرد، فقط به دلایلی تاخیر دارد. و تصادفی نیست که مجبور شدم تصمیم بگیرم وارد سیاست شوم. من امروز راهنما را نمی بینم، نور آن طرف تونل را نمی بینم. بنابراین، همه باید تلاش کنند، باید جستجو کنیم تا فرد، رهبر، رویکردهایی را که ما را به جلو می برد، پیدا کنیم. فرقی نمی کند که یک رهبر نظامی باشد یا یک رهبر سیاسی.

ما استدلال هایی را از مقامات می شنویم که اجرای کامل ساخت سازه های دفاعی و کارهای مهندسی ممکن نیست، زیرا سرزمین های جمهوری ارمنستان تحت نظارت دشمن است. محل اقامت سربازانمان را دیدیم که 15 نفر از آنها بر اثر آتش سوزی جان باختند. چه کارهایی باید در این زمینه انجام شود؟

محل آتش سوزی و در اثر آن سوختن فرزندان ما هدف مستقیم دشمن نبود. اما آنجا هم امنیت را تامین نکردیم، سازه های مهندسی ایمن نبود. در پادگان اصلا نباید میله ای باشد، ورودی دوم نبود. ما در اثر سهل انگاری خود چنین حادثه ای داشتیم، این نتیجه عدم ثبات ماست. ما حتی متخصصان سطح پایین هم نداریم، اما می خواهیم در مورد حرفه ای بودن سطح بالا صحبت کنیم، یعنی ساخت سازه های مهندسی درست در مقابل دشمن. همه چیز ممکن است، این یک موضوع خیالی است. اینکه بگوییم زیر هدف دشمن هستیم بهانه است. اگر نمی خواهید کار را انجام دهید، همیشه دلایلی پیدا می کنید. اگر می خواهید کاری را انجام دهید، همیشه راه هایی پیدا می کنید. وجود سازه های مهندسی مدرن در گذشته الزامی بود و اکنون نیز الزامی است. ما قبلا این کار را نکرده ایم، 30 سال است که هیچ کاری نکرده ایم.

به چه چیزی امیدوار بودیم؟

ما به خدا امید بسته ایم و عقل خود را پشت سر می گذاریم. و خداوند می فرماید: من به تو مغز دادم، از آن استفاده کن. متأسفانه هیچ کاری انجام نشد، ما به طور خودکار بدون استفاده از عناصر همکاری متقابل، حتی به ماسبق، وارد جنگ شدیم. ناگفته نماند که وقتی عقب نشینی کردیم حتی نتوانستیم در خاک خودمان کارهای خرابکارانه انجام دهیم. این از سهل انگاری، شلختگی، عدم بکارگیری ارتش به مدت 30 سال، استفاده نکردن درست از ارتش، تربیت نکردن عناصر مناسب می گوید.

با سند 18 آبان، اراضی عظیم ارمنستان بدون شلیک گلوله به دشمن تسلیم شد و امروز عواقب آن را می بینیم. آن مرحله را چگونه ارزیابی می کنید؟

بارها و بارها آن را به نامردی ما نسبت می دهم. ما ارمنی ها همیشه خودمان را به خاطر شجاع بودن می ستایم، اما من اسم این را نامردی می گذارم. اسمش را بگذارید نامردی نظامی، البته من بزدلی سیاسی را هم آنجا دیدم. اما بزدلی سیاسی زمانی متولد می شود که بزدلی نظامی از قبل وجود داشته باشد.

نیکول پاشینیان گفت: به دلیل وجود ستون 5 در ارتش شکست خوردیم، این را چگونه ارزیابی می کنید؟

خیلی بدتر از اینکه ستون 5 وجود داشت. یعنی ستون 5 اگر به معنای عملیات شناسایی و نظامی باشد، برای ما بدتر است، چون آمادگی آن را هم نداشتیم. اگر ستون 5 وجود داشت، NSS برای آن وجود دارد که باید با آن برخورد می کرد. اما ما کاری نکردیم. من نمی خواهم اولی را مقصر بدانم و نه فعلی را، این مشکل از تنبلی عمومی است، ما یک نوع تنبلی هستیم.

اکنون با مشکل هستی مواجه هستیم، اما از آن اشتباهات و اسراف ها درس نمی گیریم. آنچه باید انجام شود؟

بله، ما درس نمی گیریم. سوالی از من پرسیدند، گفتند: شما حتی اسپتناز روسی را آموزش دادید، چرا از پتانسیل شما در ارتش استفاده نمی کنند؟ گفتم: نمی دانم. من واقعا نمی دانم. ما نمی خواهیم کسی دیده شود، احتمالا آنها هم نمی خواهند من دیده شوم. معلوم است که حرفه ای ها درگیر این کارها نیستند و هنرهای رزمی واقعاً علم بسیار پیچیده ای است، نگذارید همه فکر کنند همه چیز با گرفتن اسلحه تمام می شود. اگر با سر خود کار کنید، می توانید با یک شاخه تیز معمولی تبدیل به یک سلاح شوید. اما ما کاری نمی کنیم و از بالا تا پایین همینطور است، نه فقط مردم، نیکول پاشینیان هم کشور را به هوس بخت رها کرده است.

پاشینیان از جامعه جهانی می خواهد که از حملات احتمالی دشمن جلوگیری کند.

جامعه بین المللی کوتاه نخواهد آمد، ما همیشه نمونه هایی از این را می بینیم. اگر شما آمادگی دفاع از خود را نداشته باشید، جامعه بین المللی نمی تواند کاری انجام دهد. اگر شما را زدند، اما جواب ندهید، متاسفم، باید اینطور می شد. و متأسفانه تا زمانی که افرادی که بتوانند قدمی بردارند، بدانند چه باید بکنند، تحقیر شوند، ادامه خواهد داشت.





Source link