جناب آقای نخست وزیر لطفا حیثیت ما را زیر پا نگذارید

14


هرگز فکر نمی کردم روزی برسد که شاهد واگذاری سرزمین تاریخی ارمنیان (استان باستانی آرتساخ) به یک ظالم وحشی باشم. نسل من درباره از دست دادن ارمنستان غربی، کیلیکیه، قارص، اردهان، نخجوان و در ابتدا آرتساخ از منظر «ندای عدالت» بحث کرده است. ما آنجا نبودیم که این مضحکه های عدالت رخ داد. من فقط می توانم ناراحتی اجداد ما را در سال 1920 تصور کنم، زمانی که آنها به معنای واقعی کلمه مجبور به امضای معاهده قارس شدند، ارمنستان را به اندازه کنونی آن کاهش دادند و با از دست دادن حاکمیت خود برای جلوگیری از ادامه نسل کشی ترک ها معامله کردند. منطق ظلم شوروی و جایگزینی بهتر از نابودی در زمان پیشروی ناسیونالیست های ترک (کمال) و دولت جدید تارتارها به نام آذربایجان بود. پس از گذشت صد سال، ارمنستان هنوز تحت فشار است و متحدان کمی پیدا می کند. منطق هم همینه بیایید آرتساخ را قربانی کنیم تا 29.8 کیلومتر مربع در جمهوری فعلی باقی بماند.

ما در 35 سال گذشته هیجان‌های شدید شادی و افسردگی را تجربه کرده‌ایم. معجزه آزادسازی آرتساخ به عنوان اولین نمونه از بازپس گیری سرزمین های از دست رفته در یک قرن، الهام بخش ارامنه در همه جا بود. ما مدتها بود که از منابع نظامی شجاع و کمبود توانایی حکومتداری برخوردار بودیم. با وجود همه شور و شوق و لفاظی ما، ارمنستان هرگز آرتساخ را به رسمیت نشناخت و جمعیت نسبتاً ثابت باقی ماند. میلیون ها سرمایه گذاری توسط دیاسپورا و ارمنستان تامین شد، اما ما از نظر نظامی و دیپلماتیک از این منحنی عقب افتادیم. ما اجازه دادیم که روایت نادرست «تمامیت ارضی» آذری بر «خودمختاری» ارامنه چیره شود. با نقض آتش‌بس توسط یک همسایه شرور و شرور در آذربایجان، ما نتوانستیم ارتش خود را برای دفاع از مرزهای خود تقویت کنیم. این اولویت شماره یک یک ملت مستقل است. ما با رفتار جنایتکارانه‌ای که توسط یک دنیای خودافراط قابل تحمل بود، ضربه کوبنده جنگ 2020 را پذیرفتیم. پس از آن شکست، ما به یک ملت شکست‌خورده قربانی فرود آمدیم. شکست در جنگ را باید به عنوان فصلی از کتاب در نظر گرفت، اما هرگز فصل آخر را. ما برای به رسمیت شناختن آرتساخ فشار آوردیم اما خودمان از به رسمیت شناختن آن خودداری کردیم. ما برای جلوگیری از جنگ از به رسمیت شناختن اجتناب کردیم، اما جنگ ثابت بود. ما طبق قوانین تعیین شده توسط روسیه و سازمان امنیت و همکاری اروپا عمل کردیم، اما تجاوز آذربایجان هرگز به عنوان منبع مسئول شناخته نشد. به ما تقصیر مساوی نسبت داده شد. در نهایت، ما به دوران «برنامه صلح» رسیده‌ایم، اما امتیازات عمده‌ای مانند به رسمیت شناختن تمامیت ارضی آذربایجان بدون متقابل ارائه کرده‌ایم. این یک مذاکره نیست. این یک بازی انتظاری از سوی آذری ها تا تسلیم بی قید و شرط است. طرفداران دستور کار صلح اعلام کرده اند که موضع به رسمیت شناختن تمامیت ارضی آذربایجان برای “حقوق و امنیت” ارامنه ارتشاخ و صلح برای جمهوری ارمنستان رویکردی عملی و صحیح است. شاید، اما چه کسی “حقوق و امنیت” آرتساخ را تضمین خواهد کرد؟ بدون هیچ تعریفی، قابل مقایسه با 35 سال گفتگو برای آرتساخ بدون وضعیت قانونی است. عاملی برای تهاجم آذری ها شد. نیت نسل کشی آذری ها روشن است. روس ها با ناتوانی در اجرای صلح در آرتساخ، توافق سه جانبه خود در نوامبر 2020 را نقض کردند. اروپایی ها و آمریکا؟ آنها هرگز منابع مورد نیاز برای دور نگه داشتن روباه از مرغداری را متعهد نخواهند کرد. از گرجی ها در مورد حمایت غرب در سال 2014 بپرسید. گرجستان برای غرب بسیار مهمتر از ارمنستان است.

جمع بندی «مذاکره» فعلی روشن است. ارمنستان امتیازات عمده ای ارائه می دهد و آذربایجان هیچ پیشنهادی نداده است. نخست وزیر نیکول پاشینیان پیشنهاد خود مبنی بر به رسمیت شناختن تمامیت ارضی آذربایجان را چندین بار با جزییات کمی تغییر داده است. آخرین بیانیه او در این هفته صراحتاً آرتساخ را در طرح به رسمیت شناختن ارضی آذربایجان ذکر می کند، تقریباً گویی تکرار آن در نهایت به بیانیه متقابل آذربایجان منجر می شود. چنین شانسی وجود ندارد. استراتژی ارمنستان اگر با یک شریک مذاکره کننده حسن نیت سر و کار داشته باشد، راهبردی معقول است. آذربایجان قطب مقابل است. هدف آنها “ادغام” ارامنه در آذربایجان است. این زبان دیپلماتیک برای محرومیت فرهنگی، مهاجرت اجباری و پاکسازی قومی است. منشور سازمان ملل آن را نسل کشی می نامد. فرض اشتباه دیگر این است که واگذاری آرتساخ باعث صلح در ارمنستان خواهد شد. این مبتنی بر برآورده کردن خواسته های علی اف است و اینکه غرب از هرگونه حمله ارضی به ارمنستان حمایت خواهد کرد. علی اف اشتهای سیری ناپذیری برای سرکوب ارامنه دارد. او یک روایت نژادپرستانه برای ایجاد حمایت در خانه ایجاد کرده است. باید آشنا به نظر برسد. ترک‌های عثمانی از همین رویکرد برای اخراج عوام ترک و کرد استفاده کردند و توجه را از سیاست‌های رقت‌بار خود منحرف کردند. علی اف بارها علناً اعلام کرده است که سیونیک (زنگزور) و تمام ارمنستان «آذربایجان غربی» هستند. غرب فقط سخنان اعتراض آمیز ارائه خواهد کرد و ما می دانیم که این ما را به کجا رسانده است. اینجا هیچ شگفتی وجود ندارد. دشمن قابل پیش بینی است. عزم ما این نیست. متأسفانه، مردم آرتساخ با نحوه نمایندگی خود مخالفند. رویکرد ارمنستان برای آرتساخ و باکو چندان مورد بحث قرار نخواهد گرفت.

ما هنوز باید یک توافق نامه امضا کنیم. با کنار گذاشتن تمام لفاظی های موضع گیری، هر توافقی که توسط نخست وزیر امضا شود باید توسط دادگاه قانون اساسی و پارلمان بررسی شود. در دهه 1980، مشکلات مواد مخدر در آمریکا بیداد می کرد. راه حل ها کوتاه بود و زندگی ها در حال نابودی بود. بانوی اول در آن زمان، نانسی ریگان، از یک کمپین ملی مبارزه با مواد مخدر به نام «فقط بگو نه» حمایت مالی کرد. بسیاری از مردم فکر می کردند که این ساده سازی بیش از حد یک مشکل پیچیده است. با این حال یک پیام وجود داشت که جا افتاد. ما مسئول زندگی خود هستیم و تصمیم برای درگیر شدن در مواد مخدر معمولاً تصمیمی است که خودمان می گیریم. پیام او این بود که کنترل زندگی خود را از طریق آموزش، توسعه شغلی و حفظ روابط بین فردی به دست بگیرید تا زره مورد نیاز برای مقاومت در برابر وسوسه مواد مخدر را توسعه دهید. ارمنستان هنوز طرفی است که باید به توافق برسد. ممکن است تحت فشار، زور و فریب قرار بگیرند، اما این تصمیم خودشان است. زمانی که ارمنستان قراردادی را با آذربایجان امضا و تصویب کرد، لغو آن تقریبا غیرممکن خواهد بود. اکثر توافقات از طریق اقدام نظامی آشکار شکسته می شوند. این تردید وجود دارد که ارمنستان دست به تجاوز یکجانبه بزند. اروپایی‌ها و ایالات متحده مشتاق هستند که ارمنستان امضا کند و برای پیروزی‌های دیپلماتیک دست به کمر خود بزند. عدالت ربطی به هیچ یک از این بحث ها ندارد. نفع شخصی در کنترل است. ارمنستان باید به طور جدی به توافقی بیندیشد که در عمل منافع خود را تامین کند. چارچوب امروز به نظر من اینطور نیست.

من چیزهای زیادی در مورد فقدان اهرم ارمنستان به دلیل از دست دادن آنها در سال 2020 شنیده ام. باخت هرگز علی اف را منصرف نکرد و او هنوز به دلیل هزاران تخلف و نادیده گرفتن حکم دادگاه بین المللی دادگستری مبنی بر درخواست باز کردن کریدور مجازات نشده است. برخی از اهرم‌هایی که ما فاقد آن هستیم به اعتماد به نفس و دفاع از «خط قرمزها» مربوط می‌شود. ما یک ملت شکست خورده هستیم تنها در صورتی که باور داشته باشیم که این حقیقت دارد. وقتی علناً آرتساخ را واگذار می کنید، استدلال علیه مذاکرات تهاجمی اعتبار خود را از دست می دهد. فقط “خط قرمز” ارمنستان چیست؟ به نظر می رسد “امنیت و حقوق” برای آرتساخ و به رسمیت شناختن 29800 کیلومتر مربع ارمنستان دو مورد اصلی هستند. اگر این درست باشد، تا زمانی که آذربایجان این دو «خط قرمز» را نپذیرد، ارمنستان نمی‌تواند به نشان دادن کارت‌های (امتیازات) بیشتری ادامه دهد. هر چیزی کمتر ارمنستان را در یک مارپیچ قرار می دهد. دولت ارمنستان «حقوق و امنیت» را چگونه تعریف می کند؟ وعده های توخالی آذربایجان؟ اگر ارمنستان با «خط قرمزها» آن طور که «باید اتفاق بیفتد» مذاکره نکند، آنگاه به عنوان مواضع موقت تلقی خواهند شد. به نظر می رسد که ارمنستان به آذربایجان متکی است که خاک ارمنستان را به رسمیت می شناسد یا به طور پیش فرض علنا ​​تعهد آنها به صلح را انکار می کند. فرض بر این است که غرب آذربایجان را تحت فشار قرار دهد. غرب به توافق بسیار علاقه مند است اما هیچ علاقه ای به اجرای آن نشان نداده است. در طول 30 سال گذشته، هر بار که آذربایجان تهدیدهای ظالمانه انجام می داد یا توافقات را نقض می کرد، میانجی طرف ثالث رفتار آنها را تحمل می کرد تا آنها را به میز مذاکره بکشاند. میانجی ها متوجه می شوند که برای توافق دو طرف لازم است. چرا ارمنستان نمی تواند از نقش خود به عنوان یکی از دو طرف برای گرفتن امتیازاتی که ضروری و معقول است استفاده کند؟

چرا ارمنستان اینقدر مشتاق است که علناً امتیازات خود در مورد تمامیت ارضی را تکرار کند؟ پاشینیان به طور مشخص اعلام کرده است که ارمنستان قلمرو آذربایجان را به وسعت 86.6 هزار کیلومتر مربع که شامل آرتساخ است، که در اعلامیه آلما آتا در سال 1991 موافقت شده است، به رسمیت می شناسد. این سند مبنای ایجاد مرزهای پس از شوروی و کشورهای مشترک المنافع مستقل بود. کشورهای (CIS) پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی. این نادرست است که بگوییم آلما آتا شامل آرتساخ می شود زیرا آرتساخ به طور قانونی به دنبال اتحاد مجدد با ارمنستان بوده است و وضعیت در آن زمان مورد مناقشه قرار گرفت. در بدترین حالت از دیدگاه ارمنستان، هنوز حل نشده است. در زمان فوری اعلامیه آلما آتا، آرتساخ از خود در برابر واکنش نظامی آذربایجان دفاع کرد و حاکمیت آن برقرار شد. پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، آرتساخ به آذربایجان منتقل نشد. گنجاندن آرتساخ در آذربایجان بر اساس یک فرض کاملاً نادرست است. همانطور که گفته شد، به نظر نمی رسد قانونمندی و اخلاق ملاک این روند باشد. این توسط قدرت، اهرم و منافع شخصی هدایت می شود. در این مرحله عملا چه کاری می توان انجام داد؟ ارمنستان باید به بیان “خط قرمز” خود از “حقوق و امنیت” برای آرتساخ ادامه دهد. آنها باید به طور خاص مشخص شده و با ضمانت مشخصی اجرا شوند. ارتش دفاعی آرتساخ محل اختلاف خواهد بود، اما ارمنستان حق اصرار بر خلع سلاح جمعیت را ندارد. این باید در تعریف «حقوق و امنیت» گنجانده شود. این امر با توجه به اشتهای علی اف برای تسلیم کامل چالش برانگیز خواهد بود، اما با این وجود یک امر ضروری است. ارمنستان باید طرف های میانجی را متقاعد کند که بدون این تضمین، ارامنه در معرض نسل کشی قرار خواهند گرفت. دومین خط قرمز، شناسایی مرزهای ارمنستان در نقشه های دوران شوروی به مساحت 29.8 هزار کیلومتر مربع است. این نمی تواند بر اساس احترام متقابل باشد، زیرا وجود ندارد. نیروهای حافظ صلح چند ملیتی شخص ثالث باید برای چند سال مستقر شوند. بدون تحقق این اهداف اساسی، ارامنه بیش از آرتساخ و ارمنستان ضرر خواهند کرد. عزت، بنیان انگیزه و اراده ما به عنوان یک ملت خدشه دار می شود. این دیواری است که باید از آن دفاع کنیم. لطفا این را امضا نکنید.



Source link