این ارزیابی از آنچه در 48 ساعت گذشته به گزارش های خبری اخیر در مورد ادعای “شورش”، “قیام” یا “کودتا” در روسیه رخ داده است. در حالی که این وضعیت پوشش رسانه ای قابل توجهی را به خود اختصاص داده است، سوالات و تناقضات بی پاسخ متعددی وجود دارد که شایسته بررسی بیشتر است.
بر اساس این گزارش ها، گروهی متشکل از 15000 تا 20000 مزدور روسی، موسوم به جنگنده های گروه واگنر، از نحوه انجام تهاجم اوکراین توسط رهبری نظامی کرملین ابراز نارضایتی کردند. در یک چرخش غیرمنتظره از وقایع، ظاهراً آنها تصمیم گرفتند کاروان های نظامی خود را بسیج کنند و به سمت مسکو حرکت کنند تا با رهبری نظامی روسیه مقابله کنند. با این حال، در حدود 200 مایل دورتر از پایتخت، رئیس جمهور پوتین طبق گزارش ها با همتای بلاروس خود آقای لوکاشنکو تماس گرفت و به دنبال میانجیگری او برای جلوگیری از هرگونه خونریزی احتمالی بود.
ادعا می شود که آقای لوکاشنکو فوراً یک معاهده صلح بین گروه واگنر و کرملین را تسهیل کرد، که منجر به توافق شد که آقای پروژگین، رهبر گروه مزدور، راهپیمایی آنها را لغو کند و در عوض به بلاروس بازگردد. ظاهراً کرملین به مزدوران به دلیل اعمال خیانت و خیانت که تصور میشد مصونیت دارند، اطمینان داد و به آنها اجازه داد تا فعالیتهای مسلحانه خود را در بلاروس از سر بگیرند.
در حالی که این گزارش ها توسط خبرگزاری های بزرگ و سخنگویان کرملین منتشر شده است، بررسی دقیق روایت ارائه شده بسیار مهم است، زیرا چندین نگرانی مهم را ایجاد می کند. میخواهم چند سؤال کلیدی را که صحت این حساب را به چالش میکشد، برجسته کنم:
مزدوران گروه واگنر عمدتاً با انگیزه منافع مالی هستند و معمولاً با مبارزان آزادی یا ارتش آزادیبخش ملی مرتبط نیستند. با توجه به حرفه آنها به عنوان پرسنل امنیتی حرفه ای، مقامات بازنشسته ارتش و حتی زندانیان سابق، غیرقابل قبول به نظر می رسد که آنها با میل خود سلاح های خود را بر زمین بگذارند و بدون دلیل قانع کننده ای بازنشسته شوند.
اگر مزدوران واقعاً از رفتار رهبری نظامی روسیه در مناقشه اوکراین ناراضی بودند، نقل مکان به بلاروس چگونه به نارضایتی آنها رسیدگی می کند؟ آیا ممکن است آنها قرارداد خود را با کرملین فسخ کنند تا به دنبال استقرار در یک منطقه درگیری دیگر یا تحت یک کارفرمای دیگر باشند؟
این تصور که 15000 سرباز می توانند آزادانه و بدون برخورد با موانع مهم حرکت کنند و تلاش کنند تا کنترل پایتختی با جمعیت بیش از 9 میلیون نفر را به دست گیرند، سؤالات جدی در مورد اقدامات امنیتی داخلی کشوری که به عنوان یک ابرقدرت شناخته می شود، ایجاد می کند.
برای پرزیدنت پوتین، که اغلب به عنوان یک مرد قدرتمند شناخته می شود، غیرعادی است که بر میانجیگری خارجی تکیه کند، به ویژه با فردی مانند آقای لوکاشنکو، که معمولاً او را دارای نفوذ می دانند. شرایط پیرامون تصمیم پوتین برای مشارکت لوکاشنکو در میانجیگری آتش بس میان گروه واگنر و کرملین، شایسته بررسی بیشتر است.
با توجه به سابقه پوتین در انجام اقدامات شدید علیه مخالفان سیاسی، مانند حبس مادام العمر یا دست داشتن در ترورهای ادعایی، تصمیم گزارش شده وی برای عفو مزدوران متهم به خیانت در طول جنگ جاری متناقض به نظر می رسد. این ناهماهنگی باعث ایجاد تردید در مورد رویدادهای گزارش شده می شود.
آقای لوکاشنکو که در حال حاضر با چالش هایی برای حفظ قدرت خود مواجه است، موافقت با استقبال از 20000 مزدور نظامی در بلاروس برای اهداف “تعطیلات” یا “بازنشستگی” باعث ایجاد ابروها شده است. بعید است که یک دیکتاتور بی ثبات به میل خود به یک گروه نظامی بدون دستورالعمل روشن یا هدف خاصی برای حضور آنها اجازه ورود به کشورش را بدهد.
اگر انتقال گروه واگنر به بلاروس بخشی از یک “تکلیف ویژه” بود یا اگر این کودتای “بی خون” به انگیزه پنهانی انجام شده باشد، نگرانی در مورد نیات روسیه را افزایش می دهد.
گمانه زنی ها حاکی از آن است که روسیه ممکن است به دنبال کمک از کشورهای سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) باشد و با استفاده از بی طرفی تصور شده بلاروس، قصد دارد جبهه فعال جدیدی علیه اوکراین بگشاید.
با این حال، بدون شواهد ملموس، این همچنان حدس و گمان است. با این حال ممکن است با انتقال مزدوران واگنر به بلاروس و راه اندازی یک جبهه جدید علیه اوکراین از بلاروس با استفاده از این مزدوران، روسیه بتواند به طور فعال بلاروس را به این درگیری بکشاند و همانطور که اوکراین به بلاروس حمله می کند، روسیه می تواند ادعا کند که اوکراین در حال حمله به یک “CSTO” است. کشور عضوی که اتفاقا همین چند هفته پیش «به سلاح هستهای دست یافت» به افتخار کرملین اهدا کرد! اکنون که کشور CSTO مورد حمله قرار گرفته است، از همه اعضای CSTO خواسته می شود تا برای دفاع از بلاروس بیایند، ناگفته نماند که اگر بلاروس به تنهایی رها شود، ممکن است از سلاح هسته ای “اهدا شده” علیه اوکراین استفاده کند. به طور خلاصه، روسیه می داند که راه فرار از این متحد مرده کشاندن دیگران به این جنگ و گسترش درگیری است که به احتمال زیاد غرب را مجبور به مداخله برای پایان دادن به درگیری خواهد کرد.
نقش در حال تحول آقای لوکاشنکو در وضعیت فعلی مستلزم تحلیل بیشتر است. در حالی که در ابتدا تمایلی به مشارکت فعال در مناقشه اوکراین در کنار روسیه نداشت، گزارشهای اخیر ادعا میکنند که بلاروس به عنوان یک ژست حسن نیت، ظاهراً از کرملین تسلیحات هستهای دریافت کرده است. این تحولات مصادف است با اعزام نیروهای واگنر به بلاروس، ظاهراً برای جنگ از طرف میهن روسیه.
بر اساس این گزارشها، احتمال میرود که آقای لوکاشنکو از داشتن کلاهکهای هستهای اطمینان و انگیزه داشته باشد، با این درک که اوکراین خطر حمله به بلاروس را نخواهد داشت. این سناریو حاکی از آن است که بلاروس به طور بالقوه میتواند با استفاده از سلاحهای هستهای تازه به دستآمده در صورت حمله، تلافیجویی کند. چنین وضعیتی می تواند به عنوان یک کاتالیزور برای یک درگیری گسترده عمل کند و به طور بالقوه مداخله غرب را برای جلوگیری از یک فاجعه هسته ای بزرگ در اروپا وادار کند.
روبن آمادونی تحلیلگر منطقه قفقاز و روسیه